تاریخ انتشار | 30 می 2021 |
---|---|
فرمت فایل | ورد – قابل ویرایش – word |
تعداد صفحات | 162 صفحه |
موضوع تحقیق پیش رو با درک وضعیت در حال دگرگون فرهنگی جامعه و نیاز به بازنگری نیازهای فرهنگی در حوزه دانش آموزان شکل گرفت. مسألهی اساسی تحقیق حاضر این بود که دانشآموزان با پیشینه طبقاتی مختلف وارد مدرسه میشوند و این پایگاه طبقاتی فرصتهای و تهدیدهای مختلفی را در عرصه فرهنگی به همراه دارد . در چنین شرایطی مدرسه چگونه میتواند نیازهای مختلف فرهنگی دانشآموزان را برطرف کند و همچنین رابطه بین پایگاه اقتصادی و اجتماعی دانشآموز با نیازهای فرهنگیشان چیست. برای درک نیازهای فرهنگی دانشآموزان و جایگاه مدرسه در خصوص آن نظریههای مختلفی مرور شد که از بین آنها نظریه بوردیو به عنوان چارچوب تئوریک این تحقیق قرار گرفت. بر اساس نظریه بوردیو دانشآموزان با پایگاههای مختلف اقتصادی و اجتماعی وارد مدرسه میشوند و همین پایگاه طبقاتی است که جایگاه فرهنگی دانشآموز را در مدرسه تعیین میکند زیرا فرهنگ حاکم بر مدرسه فرهنگ طبقه متوسط و مسلط جامعه است در چنین شرایطی دانشآموزانی که از سطح طبقاتی پایینی برخوردارند نسبت به فرهنگ مدرسه(اعم از الگوهای زبانی معلمان، نوع برخورد با معلم، مدیر ) و مسلط نیستند و همین عدم توجه به جایگاههای مختلف فرهنگی دانشآموز موجب عقب ماندگی آنها میشود. برای بررسی موضوع حاضر از روش پیمایش در دو سطح توصیفی و تبیینی استفاده شد. جامعه مورد مطالعه دانشآموزان پسر دبیرستانی منطقه ۱۶ تهران بود و روش نمونهگیری در این تحقیق به صورت خوشهای انتخاب گردید، همچنین تعداد نمونه بر اساس فرمول کوکران ۳۸۸ نفر تعیین شد. ابزار گردآوری دادههای در این تحقیق پرسشنامه بسته بود. نتایج تحقیق نشان می دهد که نیازهای عینی فرهنگی دانشآموزان شامل: ۱٫ امکانات ورزشی۲٫ تورهای گردشگری۳٫ کلاسهای زبان، کامپیوتر۴٫ کتابهای مختلف و نیز نمایشگاه در زمینه آثار هنرمندان می باشد. همچنین نیازهای ذهنی فرهنگی دانشآموزان شامل موارد زیر است؛ ۱-نیاز به مهارتهای ارتباطی به فرهنگ مدرسه و سیستم آموزشی،۲- نیاز به تقویت اعتماد به نفس و خود اثربخشی تحصیلی، ۳-نیاز به رفع استرس تحصیلی ۴-نیاز به درک آینده و دورنمای تحصیلی بهتري را دارند. نتایج فرضیات نیز نشان میدهد که بین نیازهای فرهنگی دانشآموزان و هر یک از متغیرهای(نوع مدرسه، پایه تحصیلی، شغل والدین، تحصیلات والدین و به طور کلی پایگاه اقتصادی و اجتماعی دانشآموزان) رابطه معنیداری وجود دارد.
تا دهه ۱۹۶۰ رشد اقتصادی به عنوان اصلیترین و تنهاترین هدف توسعه مورد توجه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه بود. از اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی، با ظهور پیامدهای منفی حاصل از رشد از سویی و برجسته شدن دغدغههای جدید از سوی دیگر، جایگاه رشد اقتصادی به عنوان هدف اصلی توسعه مورد پرسش و تردید قرار گرفت و تلاشهایی انجام شد تا رشد اقتصادی و سیاستهای مربوط به آن نه به عنوان هدف بلکه به عنوان یکی از ابزارهای دستیابی به اهداف توسعه در نظر گرفته شود. همچنین تحت تأثیر جریانهای جهانی و به خصوص گسترش ارتباطات، نظامهای ارزشی و به طور کلی سبک زندگی در سطوح فردی، گروهی و اجتماعی، دستخوش تغییراتی اساسی گردید(امیدی، ۱۳۸۷: ۵۶).
بنابراین امروزه هر دیدگاهی به توسعه، نیازمندِ سیاستِ فرهنگی و اجتماعی ویژهی خود است؛ چراکه از سویی هرگونه سیاستگذاری و از پی آن برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی، مبتنی بر شرایط اقتصادی و سیاسی کشور است و از سوی دیگر، نقشِ فرهنگ و اجتماع را در توسعهی اقتصادی و سیاسی جامعهی معاصر را نباید به هیچ وجه از نظر دور داشت(فاضلی، ۱۳۸۵: ۹۸).
با شکلگیری پارادیم جدید توسعه( توسعه فرهنگی) نظام آموزش و پرورش به عنوان یکی از نهادهای تولید کننده و نیز ایجاد کننده تغییرات فرهنگی جایگاه ویژهای پیدا کرده است. نهاد آموزش و پرورش امروزه در سطح جهانی علاوه بر کارکردها و وظایف آموزشی و پژوهشی ، وظایف جدیدی در عرصه فرهنگی و اجتماعی برعهده گرفته است. از جمله آنها میتوان به نقش فرهنگسازی و جامعه پذیری اشاره کرد. در سطح ملی ، زمینهها و نتایج برآمده از انقلاب اسلامی و تحولات دو دهه گذشته نظام آموزش ایران را با تغییرات وسیع و تحولات بنیادین همراه کرده است . در نتیجه این تحولات درونی و بیرونی ، مطالعات و برنامهریزی فرهنگی در درون نظام آموزش از وزن و اهمیت بیشتری برخوردار شده است از این منظر ، برنامهریزی فرهنگی در مدارس برای جبران کم تحرکی نظام و فرآیندهای آموزشی متکفل ارتقای کمی و کیفی کارکرد علمی و فرهنگی مدارس شده است(صادقی، ۱۳۸۲: ۱۲۳).
بنابراین با توجه به جایگاه خطیر فعالیت های فرهنگی در مدارس پس از عملیاتیکردنِ سیاستهای فرهنگی و اجتماعی و اجرای برنامهریزیها و فعالیتهای فرهنگی پیش از همه نیاز اکید به نیازسنجی از وضعیت موجود برنامههای فرهنگی و همچنین پیشبینی پیامدها و تأثیرات آنها میباشد تا بتوان در مورد سیاستها و برنامههای اتخاذ شده و این که تا چه حدی توانستهاند اهداف مد نظر دستگاههای برنامه ریز را تأمین کنند، به درستی اظهار نظر کرد. چراکه بدون وجود چنین نیازسنجیهایی هرگونه تداوم برنامهریزی و اجرایی، ناکارآمد،سلیقهای، بیهدف و غیرمنطقی خواهد بود و همواره باید به یاد داشت که “درک بهتر مجموعهای از شرایط اجتماعی معمولا امکان نظارت بهتری را بر آنها فراهم میکند”. و از این رو نیازسنجی دقیق برنامههای فرهنگی میتواند شرایطی را فراهم آورد که بتوان ضعفها و قوتهای آنها را شناخت و در پرتو این شناخت، کنترل و نظارتی هرچه بهتر را اعمال کرد که خود منجر به افزایش کارایی، مدیریت آثار و پیامدهای برنامهها، پیشبینی رفتارهای فرهنگی و در نهایت کاهش هزینهها خواهد شد. و از سوي ديگر منجر به افزايش سرمايه فرهنگي و در نهایت اعتلای فرهنگی کشور خواهد شد.
امروزه، مصرف به يكي از اساسيترين مفاهيم براي فهم جامعه مدرن بدل شده است به گونهاي كه از زواياي مختلف مورد بحث صاحبنظران قرار گرفته است. اگرچه مصرف در ابتدا فعاليتي صرفاً براي رفع نياز يا عملي اقتصادي درك ميشد اما انديشمندان قرن ۲۱ بيش از همه بر شكل فرهنگي مصرف تأكيد كردند و مصرف فرهنگي را مهمترين مؤلفه جامعه جديد دانستند. مصرف فرهنگي، فعاليتي اجتماعي و كرداري روزمره است. به واسطه همين كردارهايي كه مصرف فرهنگي ميناميم فرهنگ، توليد يا بارور ميشود. مصرف فرهنگي سبك زندگي ما را شكل ميدهد، نيازها و تمايلات ما را سامان ميدهد، مواد لازم را براي توليد تخيلات و رؤياهايمان فراهم ميكند، نشاندهنده تفاوتها و تمايزات اجتماعي است و نمايانگر توليدات ثانويه ما در بهكارگيري ابزارهاي موجود است (استوري، ۱۹۹۹).
بعد از تقسیم کار تخصصی در جامعه مدرن و محول شدن آموزش و پرورش کودکان به مدارس، مدرسه همواره بیشترین عامل جامعهپذیری و همچنین مصرف فرهنگی کودکان به حساب میآید؛ هدف غايي نظامهاي آموزشي تعليم افراد به منظور حضور در جامعه و انتقال فرهنگ، ارزشها و اصول حاكم بر كشور است. عليرغم آنكه در ظاهر فراگيري علم و ترويج شاكلههاي آن مهمترين اهداف نظام آموزشي به شمار ميآيند، با اين حال نبايد از ياد برد كه نظام آموزشي نقش مهمي در جامعه پذيري افراد ايفا مينمايد. در واقع نظام آموزشي ميتواند به مثابه مرجعي انسانساز عمل میكند و ارزشها، اصول و اهداف در راستاي تقويت يا تضعيف نظام فرهنگي در جامعه را باز توليد نمايد. متغيرهايي چون ارزشهاي مسلط فرهنگي و هويت در باز توليد نظام فرهنگي نقش ايفا ميكنند. از طرفي ديگر با توجه به ربط وثيقي كه ميان دانش و قدرت وجود دارد، نظام آموزشي در فرايند جامعه پذيري نقش مهم و تأثيرگذاري دارد به نحوي كه كاركرد صحيح آنها ميتواند به باز توليد نظام فرهنگي و دروني كردن ارزشها، هنجارها، اصول و اهداف آن منجر شود. در اين چارچوب چنانچه آموزش و پرورش به عنوان مهمترين نهاد نظام آموزشي، توان باز توليد نظام فرهنگي و ارزشها و هنجارهاي متناسب با آن را از دست بدهد، نظام فرهنگي را با بحرانهاي مشروعيت، مشاركت و هويت مواجه خواهدكرد(صارمی، ۱۳۷۸: ۴۵)
از سوی دیگر رشد فزاينده ارتباطات اجتماعي باعث آشنايي دانشآموزان با فرهنگهای ديگر شده است و كشورهاي پيشرو در اين زمينه در ارائه الگوهاي فرهنگي خود بيشتر و موفقتر عمل كردهاند و معمولاً مخاطبان خود را جوانان كشورها در نظر مي گيرند: بنابراین با توجه به اینکه جوانان و نوجوانان در سن شكلگيري هويت هستند و بيشترين تأثير را از الگوهاي فرهنگي ديگران ميگيرند به خصوص اگر به نيازهاي فرهنگي آنان با شرايط روز توجه نشود فرهنگهای دیگر با ابزارهای مختلف از جمله رسانه، هژمونی خودشان را بر نظام فرهنگی جامعه تحمیل می نمایند و این به معنای تسخیر حلقه ارتباطی بین نظام سیاسی – اجتماعی و کنشگران و در نهایت خدشهدار شدن هویت فرهنگی و از بین رفتن انسجام اجتماعی میباشد(نوبخت، ۱۳۸۹: ۴).
يكي از مشكلات موجود در عرصه فعاليتهاي فرهنگي عدم شناخت و اندازه گيري دقيق آن مي باشد كه اين امر با توجه به تصميم گيريهاي غلط منجر به ضايعات سنگين انساني و مالي شده و مشكلات عظيمي را بر فرهنگ جامعه مورد نظر وارد مي نمايد. به منظور مديريت و برنامهريزي امور فرهنگي ناگزير ميبايست قادر به شناسايي و ارزيابي موقعيت فرهنگ موجود و به طبع آن وضعيت فعاليتهاي فرهنگي موجود باشيم. هنگامي كه اهداف در مديريت برنامهريزي فرهنگي مشخص گرديد ، اولين و مهمترين كار در فرايند برنامهريزي و ارزيابي امور فرهنگي ، طراحي شاخصهاي فرهنگ و تعيين ابزار سنجش آن ميباشد . شاخصها در جهت شناخت موقعيت كنوني ، تعيين اهداف و ارزيابي عملكرد جهت سنجش موفقيت برنامه و همچنين برنامهريزي جهت افزايش اثربخشي در آينده در سطوح مختلف به كار ميروند(قاسمی، ۱۳۸۱: ۷۶).
نکته قابل توجه اینکه برنامهها و فعالیتهای فرهنگی از جهت هستیشناسی و معرفتشناسی با برنامههای عمرانی، اقتصادی و … تفاوت دارند. چون اساساً موضوع برنامههای فرهنگی انسانها هستند پس برنامهها و فعالیتهای فرهنگی باید به دست مدیریت هوشمند انجام گیرد. چون معمولاً نتایج برنامهریزیهای فرهنگی با اهداف و نیتهای برنامهریزان فاصله زیادی داشته و در مواقعی در تضاد به آن اهداف اولیه قرار میگیرد. از سوی دیگر برنامهها و فعالیتهای فرهنگی خود آثار اجتماعی و فرهنگی گستردهای دارند که این آثار میتواند مرزهای مدارس را در نوردیده و به سرتاسر بخش های کشور از نهاد خانواده گرفته تا سیاستهای کلان تسری پیدا کند
این ها فقط بخشی از متون این مقاله و تحقیق و پروژه به صورت پراکنده و ناقص می باشد ، برای دانلود تحقیق ، دانلود مقاله ، دانلود پروژه به صورت کامل لطفا آن را خریداری نمایید. ( بالای صفحه )
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.