دانلود مقاله رابطه بین هوش عاطفی با سبک رهبری استراتژیک مدیران

دسته بندی : / / /


تاریخ انتشار

28 ژانویه 2021

تعداد صفحات

133 صفحه

فرمت فایل

Word ورد – قابل ویرایش

مقاله بررسی رابطه بین هوش عاطفی با سبک رهبری استراتژیک مدیران

این مقاله شامل  مقدمه و چکیده میباشد و … است که هر فصل خود نیز دارای عناوین مختلفی میباشد و به طور دقیق هر بحث را بررسی کرده است . و دارای ۱۳۳ صفحه می باشد و هدف اصلی مقاله حاضر بررسی رابطه بین هوش عاطفی با سبک رهبری استراتژیک مدیران می باشد.

برخی از عناوین تحقیق رابطه بین هوش عاطفی با سبک رهبری استراتژیک مدیران

  • چکیده
  • مقدمه
  • فرضیه اصلی و فرعی
  • بیان مسئله تحقیق
  • اهداف تحقیق
  • جامعه اماری
  • نمونه اماری
  •  روش و ابزار جمع آوری داده ها
  • خود اگاهی
  • استراتژی
  • هوش
  • هوش درون فردی
  • هوش میان فردی
  • هوش بدنی-جنبشی
  • دیدگاه‌های هوش هیجانی
  • رویکرد توانایی
  • تسهیل‌سازی هیجانی از افکار(کاربرد هیجان ها
  • شاخه سوم (توانایی درک و فهم هیجان ها)
  • خود انگیختگی
  • تشخیص هیجانات در دیگران
  • کنترل روابط
  • هوش هیجانی از نقطه نظر بار ـ آن
  • و دیگ موارد

 

برخی توضیحات پراکنده رابطه بین هوش عاطفی با سبک رهبری استراتژیک مدیران

مقدمه:

هوش هیجانی ( توانایی شناخت و مدیریت هیجانات و نشان دادن احساسات خود به دیگران ) مبنایی است که رهبری سازمانی مبتنی بر آن است. توسعه‌ هوش هیجانی به تعهد فردی، نسبت به رشد و توسعه‌ بلند مدت بستگی دارد. این تحولی ارزشمند است که نه تنها شما، بلکه سازمانتان و جامعه‌ ای راکه در آن کار و زندگی می‌کنید متحول خواهد ساخت. (ریک لاش، ۱۳۸۵) حالات هیجانی و اعمال رهبران براحساس افراد تحت رهبری و در نتیجه بر عملکرد اجرایی آنان تاثیر می گذارد. پس چگونگی مدیریت حالات خود و دیگران توسط رهبر، موضوعی نه تنها فردی بلکه عاملی مهم درعملکرد بهتر یک کارمند می باشد.(گلمن[۱]، ۱۳۸۵، ۴۰) وقتی رهبران هیجانات را در جهت مثبت هدایت می کنند، کارکنان به نتایج بهتری دست می یابند.(گلمن، ۱۳۸۳، ۲۶) بی کفایتی بین فردی رهبران، عملکردها را کاهش می دهد، باعث اتلاف زمان می شود، کج خلقی وجود می آورد، تعهد و انگیزه را از بین می برد و خشونت و بی تفاوتی ایجاد می کند.( گلمن، ۱۳۸۳، ۵۷-۵۶) و از آنجا که سازمان های امروزی هم از درون هم از برون زیر فشارهای شدیدی قرار دارند. در چنین شرایطی برای دستیابی به انگیزش و بهره وری، مدیران بایستی روش های سنتی را کنار گذاشته و دگرگونی های عمده ای در رفتار و کارکرد خود پدید آورند تا بتوانند بر افراد تأثیر بگذارند.

تغییر در ظرفیت رهبري عموماً نتیجه و محصول تغییرات فزاینده در زندگی سازمانی، افزایش همکاري هاي مبتنی بر اعتماد و تعاملات خلاقانه فردي در محیط کاري است. در مدل هاي نوین رهبري مهارت هایی همچون کمک به افراد، توانمندسازي و شنود  که به ایجاد اعتماد، تعهد و اخلاق کار منجر می شوند از اهمیت فزاینده اي برخوردار گشته اند و این امر بیانگر آن است که مهارت هاي متعدد رهبري نوین، نیازمند مدیریت راهبردي هیجانات است. توانایی رهبران در درك و مدیریت هیجانات و احساسات خود و دیگران، به افزایش مشارکت و تعهد کارکنان نسبت به سازمان، ارتقاء انگیزه و بهره وري آنان و در آخر سودآوري بالاتر سازمان منجرخواهد شد. در همین راستا، رهبرانی که از سطح بالاتري از هوش عاطفی برخورداراند، قادر به تدوین ارزش هایی خواهند بود که مورد قبول کارکنان و سازمان بوده و این امر فرایند بهبود پتانسیل نیروي کار را تسهیل می کند. از این رو هوش عاطفی می تواند به عنوان شاخصی براي شناسایی و گزینش رهبران سازمانی به حساب آید.(لاجوردی و جمالی نظری، ۱۳۸۹، ۷۰)

 

هوش:

بهترین تعریفی که از هوش وجود دارد تعریفی است که توسط مایر و همکارانش صورت گرفته است. هوش را می توان به عنوان ظرفیت بکارگیری تفکر انتزاعی، به همان ترتیب؛ توانایی کلی در یادگیری و انطباق با محیط در نظر گرفت.(مقدمی، ۱۳۸۳، ۱۶)

 

نظریه “هوش های چند گانه ” گاردنر

تعریف هوش از نظر گاردنر که مبنای به رسمیت شناختن اشکال گوناگون هوش می باشد، عبارتست از:

قابلیت حل یک مسئله یا تولید یک محصول و ساخت چیزی که دست کم در یک فرهنگ ارزشمند تلقی شود.(رباطی، ۱۳۸۶، ۲۲)

در نظریه گاردنر، هوش های شخصی شامل دو مؤلفه اند:

هوش درون فردی: یعنی توانایی به هم پیوسته درونی برای ایجاد الگوی دقیق و عینی از خویشتن و استفاده از آن جهت عملکرد مؤثر و کارآمد در زندگی و دستیابی به توانایی تمایز میان هیجانات، فهم و هدایت رفتار خویشتن.

هوش میان فردی: شامل توانایی درک سایر افراد از نظر تفاوت در خلق، مزاج، انگیزش، هدف، علاقه به دیگران و همدلی با آنان است.(دوستار به نقل از مایر و سالوی، ۱۹۹۰؛  بار-آن، ۱۹۹۷؛۱۳۸۵ ،۲۰)

گارد‌نر خاطر نشان می‎کند‌ که هسته هوش بین فرد‌ی «توانایی د‌رک و ارائه پاسخ مناسب به روحیات، خلق و خو، انگیزش‎ها و خواسته‎های افراد‌ د‌یگر است». او اضافه می‎کند‌ که د‌ر هوش د‌رون فرد‌ی کلید‌ خود‌شناسی عبارت از «آگاهی د‌اشتن از احساسات شخصی خود‌ و توانایی متمایز کرد‌ن و استفاد‌ه از آنها برای هد‌ایت رفتار خویش است».(گلمن، ۱۹۹۵)

 

گاردنر انواع مختلف مهارت های هوشی را در هفت طبقه به شرح زیر جای داده است:

  • هوش زبانی-کلامی: که در صحبت کردن، خواندن و نوشتن کاربرد دارد. در حالی که بعضی افراد دارای توانمندی بسیار بالایی در ارتباطات کلامی هستند و به آسانی قادر به یادگیری دو یا چند زبان می باشند، در عین حال افرادی نیز می باشند که دارای توانمندی کلامی پایینی حتی در زبان مادری خود هستند.
  • هوش منطقی-ریاضی: که در حل مسائل انتزاعی و معادلات ریاضی به کار برده می شود.
  • هوش بصری-فضایی: توانمندی افراد در درک اشکال و تصاویر سه بعدی را هوش فضایی می گویند که در فعالیت هایی استفاده می شود که نیازمند مهارت های تجسمی باشد. توانمندی هایی چون یافتن راه دریا و یا صحرا از طریق ستارگان، شکل دادن به مجسمه ها و حل پازل ها از زمره توانمندی هایی هستند که در هوش فضایی طبقه بندی می گردند.
  • هوش هنر-موسیقی: که برای فعالیت هایی مانند به خاطر آوردن یک آهنگ، آوازخوانی و… به کار می رود.
  • هوش بدنی-جنبشی: که در فعالیت هایی همچون ژیمناستیک، رقص و … کاربرد دارد. این هوش توانمندی افراد در کنترل ویژه حرکات نقاط مختلف بدن و عکس العمل به موقعیت های مختلف موردنیاز در محیط می باشد که در واقع چابکی و چالاکی افراد را تعیین می نماید.
  • هوش بین فردی یا اجتماعی: که به توانایی درک و ارائه پاسخ مناسب به احساسات و خواسته های دیگران گفته می شود و در روابط میان فردی تجلی می یابد.
  • هوش درون فردی یا خودشناسی: که به توانایی آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود و هدایت صحیح رفتار خویش گفته می شود.(عروتی موفق به نقل از کدیور،۱۳۷۹، ۱۸؛ ۱۳۸۳، ۱۹)

 

نظریه هوش “سه جزئی” ثورندایک

وی هوش را شامل سه جنبه مؤلفه ای، تجربه ای و موقعیتی می داند و آن را در سه طبقه هوش انتزاعی (توانایی درک و فهم امور غیر حسی و پیدا کردن جهات مشترک آنها و توانایی تشخیص و تعمیم این امور)، هوش اجتماعی (توانایی درک دیگران و برقراری روابط مطلوب با آنها) و هوش عینی (توانایی بهره گیری از ابزار و وسائل و استفاده از آنها) دسته بندی می نماید.(عروتی موفق به نقل از حاجی حسین نژاد،۱۳۸۱، ۱۸؛ ۱۳۸۳، ۱۷)

تعاریف متعددی از هوش توسط دانشمندان روانشناسی بعمل آمده است که در زیر به برخی از آنها اشاره شده است.

 

شاخه­بندی هوش

مایر و سالوی (۱۹۹۷) مدل اصلاح شده‌ای از هوش هیجانی را تدوین کردند که این مدل هوش هیجانی را به صورت عملیاتی در دو سیستم شناختی و هیجانی بررسی می‌کند. این مدل در یک الگوی کاملاً یکپارچه عمل می‌کند، اما با این وجود، مدل مورد نظر از چهار شاخه یا مؤلفه تشکیل می‌شود، که هر یک طبقه‌ای از توانمندی‌ها را که براساس پیچیدگی و به صورت سلسله مراتبی منظم شده‌اند، نشان می‌دهد. این چهار شاخه عبارتند از:

 

۱ـ ادراک هیجانی(تشخیص هیجان ها): که در برگیرنده شناسایی و درون‌دهی اطلاعات از سیستم هیجانی است.( توانایی دریافت عواطف در خود و دیگران)

۲ـ تسهیل‌سازی هیجانی از افکار(کاربرد هیجان ها) :به طور کلی تسهیل هیجانی شاخه تفکری در برگیرنده استفاده از هیجان برای بهبودی فرآیندهای شناختی است حال آنکه شاخه فهم هیجانی در برگیرنده پردازش شناختی هیجان است.( توانایی ادراک هیجان به منظور استفاده در دیگر فرآیندهای ذهنی)

۳ـ فهم هیجانی: که در برگیرنده پردازش آتی و جلوتر اطلاعات هیجانی با نگاهی به حل مسأله.(فهمیدن و علت یابی اطلاعات هیجانی و اینکه هیجان ها چگونه با هم ترکیب می شوند و از طریق تعامل و ارتباطات گسترش می یابند)

۴ـ مدیریت هیجان: در رابطه با خود و دیگران.(توانایی پذیرش هیجان ها و تعدیل کردن آنها در خود و دیگران)

 

دیدگاه‌های هوش هیجانی

هوش هيجاني؛  مجموعه اي از توانایی ها، كفايت ها و مهارتهاي غير شناختي است كه توانايي فرد را براي كسب موفقيت در مقابله با اقتضائات وفشارهاي محيطي تحت تاثير قرار مي دهد (بار-آن ، ۲۰۰۰). به عبارت ديگر هوش هيجاني عبارتست از آگاهي از هيجان ها و چگونگي اثر گذاري اين آگاهي در روابط بين فردي. در حال حاضر دو رويكرد عمده در زمينه هوش هيجاني مطرح و ضابطه بندي  شده اند :

  • رویکرد توانایی: دیدگاه اولیه از هوش هیجانی، که آن را به عنوان نوعی از هوش تعریف می‌کند که در برگیرنده عاطفه و هیجان می‌باشد.(مبتني بر مهارت هايي كه هوش هيجاني را به مثابه يك هوش مبتني بر هيجان در نظر مي گيرند).(مایر، ۲۰۰۱)

نظریه توانایی، هوش عاطفی را  به چهار حوزه تقسیم می نماید:

  1. ادراک و ابراز عواطف
  2. توانایی کاربرد عواطف
  3. درک و فهم عواطف
  4. مدیریت عواطف(نوری امام زاده ای، ۱۳۸۸، ۱۸)
  • دیدگاه مختلط: مبتني بر توانايي و ساير ويژگي ها مانند انگيزش و حالت هاي هشياري كه هوش هيجاني را با ساير مهارت ها و ويژگي ها مانند بهزيستي و سلامت ، انگيزش و توانايي برقراري رابطه با ديگران تركيب مي كند.(ماير، ۲۰۰۱)

تعریف ترکیبی (التقاطی) هوش عاطفی دربرگیرنده پنج مقوله می باشد، این مقوله ها عبارتند از:

  1. درون فردی: شامل مواردی چون خود شکوفایی، استقلال و خودآگاهی عاطفی.
  2. بین فردی دربر گیرنده مواردی چون همدلی و مسؤلیت پذیری اجتماعی.
  3. توان سازگاری: شامل توانش هایی از قبیل حل مسأله و واقعیت آزمایی.
  4. مدیریت استرس: شامل کنترل تکانه ها و تحمل استرس.
  5. خلق و خوی کلی: شامل شادکامی و خوش بینی.(نوری امام زاده ای، ۱۳۸۸، ۱۸)

 

دیدگاه‌های هوش هیجانی

هوش هيجاني؛  مجموعه اي از توانایی ها، كفايت ها و مهارتهاي غير شناختي است كه توانايي فرد را براي كسب موفقيت در مقابله با اقتضائات وفشارهاي محيطي تحت تاثير قرار مي دهد (بار-آن ، ۲۰۰۰). به عبارت ديگر هوش هيجاني عبارتست از آگاهي از هيجان ها و چگونگي اثر گذاري اين آگاهي در روابط بين فردي. در حال حاضر دو رويكرد عمده در زمينه هوش هيجاني مطرح و ضابطه بندي  شده اند و…

 

شاخه سوم (توانایی درک و فهم هیجان ها)

سومین شاخه در برگیرنده فهمیدن و استدلال با هیجان است. همانگونه که سابق بر این قید شد هیجانات شکل دهنده یک دسته از سمبل‌‌های غنی و پر از روابط پیچیده‌ای هستند که بسیاری از فلاسفه برای قرن ها راجع به آن بحث و جدل کرده‌اند. فردی که قادر است هیجانات را درک کند، به عبارت دیگر، درک معانی آنها و اینکه چطور خمیره‌شان با هم ممزوج می‌شود و چطور در طول زمان رشد می‌کنند، حقیقتاً با گنجایش فهم حقایق بینادی طبیعت بشری و روابط بین فردی مأنوس می‌شود و مورد تمجید قرار می‌گیرد. در حقیقت افرادی که دارای هوش هیجانی بالا هستند به طور منظم با حالات بی‌ثباتی خلقی مواجه شده و بر آنها فائق می‌آیند و این نیازمند فهم قابل توجهی از خلقیات می‌باشد.(سالوی و مایر، ۱۹۹۹؛ به نقل از بار ـ آن و پارکر، ۲۰۰۰)

توانایی درک هیجان های پیچیده و آگاهی ازعلل آنها و چگونگی تغییر هیجان ها از یک حالت به حالت دیگر را درک هیجان ها می نامند. مدیرانی که از این توانایی برخوردارند، از این مهارت ها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلاف ها از طریق شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. آنها به کمک این توانایی ها می توانند بفهمند که چه چیزی موجب برانگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروه ها می شود و در نتیجه می توانند همکاری بهتری را با دیگران برنامه ریزی کنند.(مایر،سالووی وکارسو، ۱۹۹۰)

و…

 

این ها فقط بخشی از متون این مقاله و تحقیق و پروژه به صورت پراکنده و ناقص می باشد ، برای دانلود تحقیق ، دانلود مقاله ، دانلود پروژه به صورت کامل لطفا آن را خریداری نمایید. ( بالای صفحه )

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دانلود مقاله رابطه بین هوش عاطفی با سبک رهبری استراتژیک مدیران”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برو بالا