تاریخ انتشار | 01 مارس 2022 |
---|---|
فرمت فایل | ورد ـ WORD ـ قابل ویرایش |
تعداد صفحات | 16 صفحه |
این تحقیق مقاله دارای موضوعاتی همچون مقدمه تحلیل نتیجه گیری و … می باشد و در ۱۶ صفحه تنظیم شده است و دارای پسوند ورد WORD قابل ویرایش است
بحث در مورد تأثير مسايل ارزشي و اخلاقي در علم اقتصاد به دهههاي اول قرن بيستم برميگردد و با ظهور اثباتگرايي منطقي در اروپا اين بحث شدت مييابد بهطوري كه اغلب اقتصاددانان علم اقتصاد را به دو شاخه كلي اقتصاد دستوري و اقتصاد اثباتي تقسيم ميكنند و معتقدند كه اقتصاد دستوري داراي بحثهاي اخلاقي و ارزشي و اقتصاد اثباتي براساس واقعيتهاست و تنها اقتصاد اثباتي از نظر علمي ارزشمند ميباشد. اما اين اقتصاد داراي همان مباني سيستماتيك و فكري آدام اسميت است و نميتواند فارغ از بحثهاي متافيزيكي و ارزشي باشد. جداسازي علم اقتصاد در مباني اجتماعي و فكري موجب شده است كه اين علم به صورت يك علم جهانشمول در نظرگرفته شود و نسخههاي يكسان اقتصادي براي جوامع و فرهنگهاي اقتصادي مختلف پيچيده شود. اين بحث هم از جهت روششناسي علم و هم از جهت سياستگذاري اقتصادي مهم است. اين مقاله تلاشي در جهت باين اين مطلب كه علم اقتصاد داراي پايههاي اخلاقي و فلسفي است و نميتوان آن را بدون در نظر گرفتن اين مباني بررسي كرد.
زماني ميتوان از يك مكتب اقتصادي دركي درست داشته باشيم كه پايههاي فكري و فلسفي آن را بفهميم و دوره تاريخي و اجتماعي ظهور آن را بشناسيم. انتقاد از ديدگاههاي اقتصادي مكاتب مختلف بدون در نظر گرفتن مباني فكر ي و اخلاقي آن مكتب، انتقادي سطحي خواهد بود و نميتوان صرفاً با اهداف و معيارهاي يك مكتب خاص ديدگاههاي اقتصادي ساير مكاتب را زير سؤال برد. اصيلترين روش نقد مكاتب اقتصادي مطابقت دادن اصول فلسفي- اخلاقي ديدگاههاي اقتصادي آنها با واقعيتهاي تاريخي و اجتماعي است. اما در بسياري از نقدها در مورد اين موضوع تأمل نميشود. اين مقاله با مروري كوتاه بر افكار كارل ماركس، آدام اسميت و ديدگاههاي اقتصادي اسلام نشان ميدهد كه بدون دريافت دقيق بينشهاي فلسفي يك مكتب اقتصادي، فهم ديدگاههاي اقتصادي آن به درستي امكانپذير نخواهد بود و همانطور كه افكار فلسفي و اخلاقي در شكلگيري اقتصاد ماركسي و اسلامي تأثير دارند در شكلگيري ديدگاههاي اقتصاد ليبراليسيتي نيز مؤثرند و نميتوان اقتصاد ليبراليستي را فاقد انديشههاي فلسفي و اخلاق دانست.
شايد هيچ علمي مانند علم اقتصاد اينگونه درمعرض جدال، ميان انديشمندان خود نيست. اين جدال نه تنها در مورد ظاهر نظريهها بلكه دربارة مباني فكري، فلسفي و اخلاقي آنها نيز هست. اختلافنظر در علم اقتصاد چنان عميق است كه موجب به وجود آمدن ديدگاههاي كاملاً مخالف با هم شده است. گويي كه اين ديدگاهها از علوم جداگانهاي نشئت ميگيرند ولي همگي به يك موضوع ميپردازند. اين اختلاف ناشي از تفاوت در نوع جهانبيني و تلقي آنها از انسان و محيط پيراموني اوست. نوع جهانبيني و تلقي از انسان در دورانهاي مختلف تاريخي و به تبع آن در مكاتب مختلف فكري تفاوت داشته و اين تفاوت عاملي مهم در شكلگيري نظريههاي اقتصادي متنوع بوده است. درك دقيق اين نظريههاي اقتصادي بدون بررسي مباني فكري، تاريخي و اجتماعي امكانپذير نخواهد بود. علاوه بر اين، مقبوليت يك تفكر خاص در جامعه به عواملي ديگر به غير از مطابقت با واقعيت بستگي دارد، مسايل سياسي، ايدئولوژيك و انتظارات زمانه عوامل مهمي در مقبوليت آن به حساب ميآيند.
امروز، اقتصاد ليبراليستي به قهرماني شكستناپذير تبديل شده است و ساير مكتبهاي اقتصادي را براساس معيارها و اهداف خود نقد ميكند و آنها را از جهت مسايل كاركردي و زيربناهاي اخلاقي و ارزشي زير سؤال ميبرد و خود را منزه از هرگونه بحثهاي ارزشي و اخلاقي تصور ميكند. اين مكتب علم اقتصاد را تنها با نام خود ثبت ميكند و ساير مكتبها را با اتهام غير علمي بودن از صحنه ميراند و تا ميتواند خود را به علوم رياضي و فيزيك نزديك ميكند. پيروان سرسخت اين مكتب گذشته آن را فراموش كرده و از ياد بردهاند كه اين مكتب زاده يك مادر فلسفي – اخلاقي و در يك بستر اجتماعي خاص بوده است. اكنون آنها مسئلة فقر را كه يكي از دغدغههاي آن مادر فلسفي- اخلاقي بود در مقابل داشتن نظامي كارآمد، مهارت علمي، قدرت پيشبيني زياد و رياضياتزدگي ناديده ميگيرند.
اين مقاله خاطرنشان ميكند كه مكتبهاي مختلف اقتصادي داراي مباني فلسفي و اخلاقي هستند و ديدگاههاي اقتصادي آنها بر پاية آن مباني فلسفي شكل ميگيرند و اقتصاد ليبراليستي نيز از اين قاعده جدا نيست، و اينكه نميتوان با معيارها و اهداف يك مكتب اقتصادي خاص نظريههاي مكاتب ديگر را بدون در نظر گرفتن مباني فلسفي، اخلاقي و زمينههاي اجتماعي و تاريخي آنها نقد كرد.
در اين مقاله بهطور اختصار به مباني ديدگاههاي آدام اسميت كه متأثر از ديدگاه نيوتني زمانه خود بود، كارل ماركس كه «به كار خود به چشم طليعه يك علم اجتماعي جديد مينگريست» (ميني ۲۲۵:۱۳۷۵)و اقتصاد اسلامي كه متأثر از جهانبيني حاكم بر شكلگيري نظريات فلسفي و علمي قبل از انقلاب علمي بود، خواهد پرداخت و در پايان نتيجهگيري خود را ارائه خواهم كرد.
آدام اسميت در واقع پايهگذار يك نظام فكري است كه مباني اصلي اقتصاد متداول امروزي را تشكيل ميدهد. متفكران متعددي قبل از آدام اسميت در مورد اقتصاد نظريهپردازي كرده بودند، اما اسميت تنها به نظريهپردازي نپرداخت بلكه نظامي دقيق براي اقتصاد طرحريزي كرد. «دستآورد اسميت اصل لسه فر نبود، بلكه استدلال پيگير و سيستماتيك آن بود. اگرچه اصل مزبور در فرانسه زاده شده بود، ليكن به يك بريتانيايي نياز داشت كه آن را تا نتيجهگيري منطقياش توسعه دهد و شالوده نظريه اقتصادي سازد» (آنيكين ۱۳۵۸ : ۱۵۵). آدام اسميت در عصري زندگي ميكرد كه «نيوتن ولايتي همپايه ارسطو» داشت. نيوتن با بلوغ فراوانش با «ايستادن بر شانه غولها» نظامي هماهنگ، ساده و متحد در حوزه امور طبيعي ايجاد كرده بود. او بر خلاف نظريه ارسطويي مبني بر اينكه اجسام زميني و آسماني از قوانين متفاوتي پيروي ميكنند نشان داد كه قوانين حركات زميني و آسماني يكسان است (كاپلستون ۱۳۷۵: ۱۶۵). نظام نيوتن داراي خصلت زيبا و هماهنگي بود كه از جهان بينياي نشئت ميگرفت كه بعد از انقلاب علمي تقويت شده بود. به اين معني كه «طبيعت داراي نوعي هماهنگي است، اين هماهنگي در نوع سادگي متجلي ميشود كه با درك درست قوانين طبيعت قابل دستيابي است» (برونوفسكي و مازليش ۱۳۷۹ : ۱۶۸). طبيعت هميشه از كوتاهترين راه ميرود، طبيعت كار بيهوده نميكند، طبيعت نه اسراف ميكند و نه در ضروريات خست ميورزد» (برت ۱۳۷۸: ۳۰). اين جهانبيني نقش مهمي در تاريخ علم دارد فقدان زيبايي و هماهنگي در نظم بطلميوس دليلي بود براي آنكه كوپرنيك آن نظام را رد كند. همچنين نظام نيوتني براساس «اصول متعارف» و قضايا و قوانيني كه نتيجه قياسي اين اصول متعارف هستند. توسعه يافته بود و نيوتن تأكيد داشت كه بايد سيستم اصول متعارف با رويدادهاي عالم واقع تأييد شوند (لازي ۱۳۷۷: ۱۰۰ و ۱۰۱). بهطور خلاصه، ويژگيهاي نظام نيوتن را ميتوان چنين جمعبندي كرد:
با پيشرفت علم مكانيك و فيزيك متفكران حوزه انساني تحت تأثير اين علوم قرار گرفتند و كوشيدند تبينهايشان در اين حوزه شبيه اين علوم شود و با موفقيتهاي نيوتن اين اشتياق بيشتر شد. «تحت رهبري فكر نيوتن زمينهاي فرهنگي در اذهان روشنفكران اروپا پديد آمده بود كه با همه چيز، از ديدگاه نيوتن، با نگاه تازهاي مينگريستند» (برت ۱۳۷۸: ۲۳). بهطوري كه هابز، فيلسوف سياسي، براي تشريح انگيزههاي فردي و جنبشهاي اجتماعي، به تجزيه و تحليلي كاملاً مكانيكي توسل جست (كاتوزاين ۱۳۸۱: ۱۵). جان لاك در «آفريدن متافيزيك بسيار شبيه طريق نيوتن در خلق فيزيك عمل كرد. منظور از متافيزيك در اينباره نظريه شناخت است كه لاك آن را به منزله تعيين گسترده، توانشها و محدوديتهاي فهم آدمي تصور كرد» (لازي ۱۳۷۷: ۱۵۸). هلوسيوس نقش «نفع شخصي» را در جامعه با نقش «نيروي جاذبه«» در طبيعت مقايسه كرد (آنيكين ۱۳۵۸: ۲۵۱). «دو كتاب هيوم كاوش درباره فاهمه انسان و تحقيق در راه اصول اخلاق ارجاعات بسيار به نيوتن رفته است» (برت ۱۳۷۸: ۲۵)، و «رساله زمان جواني آدام اسميت درباره علم نجوم نشان ميدهد كه چگونه او نيز مانند تمام روشنفكران عصر خود مجذوب تركيب نظاميافته علمي پديدههاي طبيعي- يعني نظام نيوتن- شده بود» (ميني ۱۳۷۵: ۱۱۷و ۱۱۸).
و….
این ها فقط بخشی از متون این مقاله و تحقیق و پروژه به صورت پراکنده و ناقص می باشد ، برای دانلود تحقیق ، دانلود مقاله ، دانلود پروژه به صورت کامل لطفا آن را خریداری نمایید. ( بالای صفحه )
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.