تاریخ انتشار | 23 دسامبر 2020 |
---|---|
تعداد صفحات | 145 صفحه |
فرمت فایل | WORD – قابل ویرایش |
این تحقیق یک تحقیق ۱۴۵ صفحه ای کامل شامل مقدمه، چکیده و چند فصل است . .هدف پژوهش حاضر ، بررسی رابطه بین اختلالات روانی و مکانیزمهای دفاعی در دانشجویان دانشگاه پیام نور تربت جام می باشد. طرح پژوهش همبستگی ونمونه پژوهش را همان جامعه آماری یعنی دانشجویان دانشگاه پیام نور تربت جام تشکیل می دهد که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند.
مقدمه
اختلال رواني.. عبارت است از «نشانگان يا الگوي رفتاري يا رواني كه اهميت باليني دارد و در فرد يافت مي شود و با پريشاني فعلي (مثل نشانه اي عذاب آور) يا معلوليت (يعني، اختلال در يك يا چند زمينه ي مهم عملكرد) يا با افزايش قابل ملاحظه ي خطر مرگ، درد، معلوليت، يا از دست دادن آزادي ارتباط دارد. به علاوه، اين نشانگان يا الگو نبايد صرفاً پاسخي قابل پيش بيني و از لحاظ فرهنگي تائيد شده به رويدادي خاص، مثل مرگ فرد عزيز، باشد» (انجمن روان پزشكي آمريكا، ۲۰۰۰، ص XXXi). اصطلاح اختلال هاي رواني براي كل اقدام تشخيص و درمان، اهميت زيادي دارد. اجازه دهيد به تعريف ارائه شده در DSM-IV-TR و اشارات آن، نگاه دقيق تري بياندازيم.
اختلال رواني، «اهميت باليني» دارد. DSM-IV-TR براي هر اختلال، مدتي را مشخص مي كند كه طي آن، نشانه ها براي تشخيص اختلال بايد وجود داشته باشند. بنابراين، فكر يا خلق زودگذر، رفتار گاه و بي گاه عجيب، يا احساس زودگذر بي ثباتي يا سردرگمي، اختلال رواني را تشكيل نمي دهند. شايد بتوانيد به زماني فكر كنيد كه بعد از رويدادي ناراحت كننده در زندگي تان، احساس كرديد از لحاظ هيجاني آشفته هستيد. اينگونه تجربيات شايع هستند و اختلال رواني محسوب نمي شوند، مگر اينكه به قدري شديد باشد كه عواقب جدي به بار آورند. براي اينكه اختلالي «اهميت باليني» داشته باشد بايد براي مدتي پيوسته وجود داشته و به قدر كافي موثر باشد كه زندگي فرد به نحو چشمگيري تحت تاثير قرار گيرد.
مکانیسم های دفاعی.. فرایندهای ناهشیار درون روانی هستند که وظیفه محافظت از خود را در مقابل موقعیت های تهدیدآمیز یا استرس زا برعهده دارد. آنها ازطریق اجتناب از اضطراب و یا شیوه ای خاص از مواجهه با اضطراب شرایط روانی را سازمان و بقاء می بخشند. بنابراین آنها تلاش هایی را در رویارویی با تعارض روانی انجام می دهند و می توانند رفتارهای مقابله ای را تسهیل کنند, ولی استفاده به شیوه ای نامناسب از آنها (همچون انکار، فرافکنی، جابجایی، انزوا)، می تواند رشد روانی را مختل کند و از پاسخ های مقابله ای مفید جلوگیری بعمل آورد.
نظام روان تحلیل گری فروید تاثیر عظیمی بر نظریه و عمل در روانشناسی و روان پزشکی ، تصور ما از ماهیت انسان و درک ما از شخصیت داشته است .فرض بنیادی نظریه روان تحلیل گری مبتنی بر این موضوع است که قسمت عمده ای از زندگی روانی هر شخص در فرایند های نا هشیار ریشه دارد این بخش از ذهن ، در نظام فرویدی مخزن تکانه های غریزی غیر قابل دسترس ، تجربه های سرکوب شده ، خاطرات کودکی قبل از رشد زبان و امیال نیرومند ولی ارضا نشده می باشد. در روان تحلیل گری سنتی و نوین بسیاری از مفاهیم و نظریه ها به طور مستقیم با مفهوم ناهشیار ارتباط دارد. در این میان << مکانیزم `های دفاعی من >>2که فروید آنها را راهکارهای ناهشیار <<من >> جهت کنترل غرایز و تکانه ها تعریف کرد. یکی از مهمترین مفاهیم مرتبط با ناهوشیار است که در نظام روان تحلیل گری جهت تبیین عملکرد دفاعی دستگاه روانی در برابر اضطراب و تنیدگی معرفی شدند.
بیان مسئله
اختلال های روانی رفتاري كه از لحاظ باليني معني دار باشد، يا نشانگان روانشناختي يا الگويي كه در يك شخص بروز مي يابد و با پريشان حالي (نشانه ي دردناك)، ناتواني (اختلال در يك يا چند حوزه ي مهم كنش وري)، افزايش خطر مرگ، درد، ناتواني يا از دست دادن آزادي مرتبط است. به علاوه اين نشانگان يا الگوها نبايد فقط واكنش مورد انتظار به حادثه ي خاصي مانند مرگ يكي از عزيزان باشد.
طبقه بندي بين المللي بيماري ها ICD (سازمان جهاني بهداشت، ۱۹۹۲، چاپ دهم)، نظام طبقه بندي ديگري است كه بيماري رواني را چنين تعريف مي كند: «وجود مجموعه اي از نشانه ها و رفتارهاكه به لحاظ باليني قابل تشخيص باشند. اين نشانه ها در بيشتر موارد با پريشان حالي و اختلال در انجام فعاليت ها و وظايف شخصي مرتبط اند.» همانند DSM اين طبقه بندي نيز روي پريشاني اي كه فرد بيمار، نه افراد ديگر، تجربه مي كند، متمركز است و مجموعه هايي از علائم را ذكر مي كند.
در كار باليني، استفاده از ملاك هاي بيماري رواني رويكردي محبوب به شمار مي آيد. بنابر آنچه تاكنون گفته شد، روشن است كه شناسايي مجموعه هاي نشانه ها در اينجا موضوع مهم و حساسي است. آيا شناسايي آنها بطور پايايي ميسر است؟ آيا متخصصان باليني در قضاوت هايشان توافق دارند؟ هنوز زمان لازم است تا بتوان تصميم گرفت كه آيا اين مجموعه نشانه ها روا هستند، يعني مي توانند بين نشانگان متفاوت (با دلايل و درمان هاي متفاوت) به خوبي تمايز قائل شوند. روايي و پايايي مجموعه نشانه ها در ادامه بيشتر بررسي مي شود.
جدا از روايي و پايايي، انتقادهاي ديگري نيز بر اين رويكرد وارد است. بيشتر اين انتقادها بر اين استدلال استوارند كه به نظر مي رسد در مورد بسياري از اختلالات رواني، هيچ پايه ي زيستي وجود ندارد. بحث كلي پيرامون اين استدلال خارج از دامنه ي محدود اين تحقيق است. با اين حال، شواهد و مدارك بيشتري در مورد مسائل فيزيولوژيك (بر پايه ي علم وراثت، كژكنشي مغز و بيوشيمي) مرتبط با اختلالات رواني در حال گردآوري است.
مشكل پژوهشگران در اثبات اين نكته است كه آيا اين مسائل علت اختلال مي باشند يا پيامد آن. توماس ساس (۱۹۶۰) نماي ديگري از اين مسئله را ارائه مي كند. وي در مقاله اي با عنوان اسطوره ي بيماري رواني اين نكته را خاطرنشان مي سازد كه ذهن پديده اي غيرجسماني است، بنابراين نمي توان دچار بيماري شود.
به نظر او اختلالات رواني پيامد «مشكلات زندگي» است كه به طرزي ساده مي توانند بواسطه ي عناوين و القاب روان پزشكي مانند «اسكيزوفرنيك» تشديد شوند. اين عناوين بر شخص انگ مي زنند تا جاييكه از شخص بيمار در قبال رفتارش سلب مسئوليت مي كنند و ممكن است موجب خودمعلول سازي در او شوند. بعد از آن، تمام تقصير بر گردن «بيماريز انداخته مي شود مسئوليت درمان هم به عهده ي پزشكان مي افتد.
اما رويكردهاي گوناگوني كه در بخش بعدي تشريح خواهد شد، آشكارا با اين بحث مرتبط است. در مورد اين رويكرد اين موضوع را نيز بايد درنظر گرفت كه تاكيد بيش از حد بر يك سطح به گونه اي انحصاري، به احتمال رويكردي سودبخش نخواهد بود.
چنانكه الگوها نشان مي دهند، در بيشتر اختلالات رواني علل چندگانه اي دخيل اند، و ممكن است درمان هاي چندگانه نيز مورد نياز باشد. مشكلات اجتماعي (براي مثال نابسندگي مهارت هاي اجتماعي) نيازمند درمان متفاوتي از مشكلات زيستي مانند عدم تعادل انتقال دهنده هاي عصبي (مواد شيميايي تاثيرگذار بر سيستم عصبي) است. به همين دليل، رويكردي التقاطي كه كليه جوانب مشكل را مورد توجه قرار مي دهد، بطور كلي مورد تائيداست.
علم، تكيه گاه و پشتوانه روانشناسان در كليه حوزه هاست و حوزه اختلالات رواني نيز در اين ميان مستثنا نيست. ويژگي كليدي رويكرد علمي، طبقه بندي است كه كانون اصلي توجه اين كتاب است. ويژگي ديگر، ارائه تبيين هاي نظري براي اختلالات رواني و پذيرش يا رد فرضيه هاي برگرفته از اين نظريه ها، از طريق آزمايش وساير روش هاي علمي مورد قبول است.
در هر دو مورد مسئله اصلي دست يابي به عينيت و حذف سوگيري است. هدف ارزشيابي اين نظام ها و فرايندها به لحاظ روايي علمي شان، بويژه با درنظر گرفتن ملاك هاي مهم روايي و پايايي خواهد بود.
پيش بيني پذيري، ركن ديگري از رويكرد علمي است. فرض علم بر آن است كه ما قابل پيش بيني هستيم و اين مسئله دال بر جبري بودن اعمال بشر است، هرچند سهمي براي اختيار نيز در نظر گرفته مي شود؛
بدين معني كه علم بيشتر با احتمالات سروكار دارد تا با قطعيات. بعضي از روانشناسان بويژه روانشناسان انسان گرا، بر اين باورند كه رويكرد علمي را نمي توان بدون قيد و شرط پذيرفت، زيرا آنها تصور مي كنند انسان آزادي و اختيار دارد و نيز معتقدند ذهنيت (درك انتظارات ديگران) بسيار مهمتر از عينيت است.
اهداف اختصاصی
تعاریف عملیاتی متغییرها :
اختلال روانی : نمره ای که آزمودنی ها از آزمون اختلال روانی SCI-90 کسب می کنند.
مکانیزم های دفاعی : نمره ای که آزمودنی ها از آزمون سبک های دفاعی DSQ-40 کسب می کنند.
يونان باستان و توجيهات پزشكي
افلاطون، در قرن چهارم قبل از ميلاد بين جنون طبيعي ناشي از بيماري فيزيكي و جنوني كه موهبت الهي محسوب مي شد، تميز قائل شد. او اصرار داشت كه اختلال رواني بايد در خانواده درمان شود و بدليل پافشاري او بود كه معابدي به منزله ي آسايشگاه براي بيماران رواني درنظر گرفته شد.
بقراط، طبيب يوناني (كه اغلب به عنوان پدر طب نوين از او ياد مي شود)، پنج شكل از جنون را توصيف كرد (هيستري، صرع، اختلال رواني حاد با تب يا بدون تب، و اختلال رواني مزمن). از منظر او همه ي آنها از اختلالات طبي ريشه مي گرفتند و با استفاده از داروهاي تهوع آور يا ملين و ايجاد تغييراتي در برنامه ي غذايي درمان پذير بودند. هدف اين روشها كاهش مايعات بدن يا خلط ها بود كه به تصور بقراط عامل زمينه ساز اختلال رواني بودند.
تصور بر اين بود كه افضافه شدن صفراي سياه موجب افسردگي (ماليخوليا)، اضافه شدن صفراي زرد موجب تحريك پذيري و اضطراب (صفراوي)، اضافه شدن بلغم سبب بي تفاوتي (بلغمي) واضافه شدن خون سبب تغيير خلق فرد (دموي) مي شود. بنابراين، برخي از طبقه بندي هاي مدرن اختلالات، به روشني در آن دوران نيز شناسايي شده بودند.
جالينوس، طبيب يوناني در قرن دوم ميلادي، در جريان تحقيقاتش به بررسي كالبدشناسي پرداخت. گفته مي شود نخستين كسي كه ابراز داشت رفتار نابهنجار ممكن است ريشه روانشناختي نيز داشته باشد، او بود (هالجين و ويتبرن ، ۱۹۹۳).
این ها فقط بخشی از متون این مقاله و تحقیق و پروژه به صورت پراکنده و ناقص می باشد ، برای دانلود تحقیق ، دانلود مقاله ، دانلود پروژه به صورت کامل لطفا آن را خریداری نمایید.( از بالای صفحه )
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.