تاریخ انتشار | 15 ژوئن 2021 |
---|---|
فرمت فایل | قابل ویرایش- ورد – word |
تعداد صفحات | 105 صفحه |
محققان در بررسي كاركردهاي مزاح عمدتاً به كنشهاي روان شناختي و جسماني مزاح توجه داشته اند. بررسي متون اوليه مربوط به مزاح بيانگر آن است كه با توجه به زمينه هاي حمايت كننده پسيكوفيزيولوژيك مزاح اين پديده به عنوان عامل تسهيل كننده سلامت روحي و جسمي در نظر گرفته مي شود (مارتين و لفكورت ، ۱۹۸۳).
آلپورت (۱۹۵۰) معتقد بود فرد نورتيكي كه ياد مي گيرد به خود بخندد، ممكن است به كنترل خود توانا شده و به اين ترتيب معالجه شود. از بررسيهاي جالب توجه و حمايت كننده در رابطه با نقش مزاح [به ويژه در رابطه با بيماريهاي جسمي] نوشته فرهان كاسنيز (۱۹۷۹) است. او معتقد بود كه با خنده و مزاح و نيز با استفاده از ويتامين هاي خاصي رهايي از يك بيماري عفوني جدي ممكن است. وي بر اين باور است كه در اثر ۱۰ دقيقه خنده با صداي بلند بيمار مي تواند خوابي راحت، بدون دردي به مدت ۲ ساعت داشته باشد براساس اين نظريه ها عده اي از نويسندگان تصور كرده اند كه خنده ممكن است اثري مشابه اثر آندروفينها يا ساير مواد آندروژني مغز داشته باشد (به نقل از مارتين ولفكورت، ۱۹۸۳). ديكسون (۱۹۸۰) و مارتين ولفكورت (۱۹۸۳) معتقدند كه مزاح به عنوان راهبرد و مقابله اي جهت سازگاري با استرس به كار مي رود. محققان معتقدند در افرادي كه كمتر مزاح مي كنند همبستگي بالايي ميان آشفتگي و پريشانهاي خلق و حوادث منفي زندگي وجود دارد (مارتين ولفكورت، ۱۹۸۳؛ مارتين و دابين ، ۱۹۸۸؛ نزو و بليست ، ۱۹۸۸). در تحقيقات اين پژوهشگران و نيز ساير پژوهشهاي انجام يافته، بر نقش مزاح به مثابه نوعي راهبرد مؤثر سازگاري و انطباق با شرايط دشوار، تأكيد شده است (ديكسون، ۱۹۸۰؛ گلداشتين ، ۱۹۸۲). به بياني ديگر مزاح به مثابه تعديل كننده و تسكين دهندة پاسخ هاي هيجاني منفي هم چون اضطراب يا افسردگي در نظر گرفته شده است. تحقيقات اخير ضمن تأكيد بر نقش مزاح در تعديل كردن فشارهاي رواني مدعي هستند
تعدادي از پژوهشگران نقش تعديل كننده مزاح را به واسطة تأثير آن بر سيستم ايمني بدن مورد بررسي قرار داده اند و معتقدند كه مزاح ارگانهاي ايمني بدن را در مواجهه و مقابله با عوامل آسيب زا تقويت مي كند (جموت و لاك ، ۱۹۸۴؛ لابوت، آهمن، ولور و مارتين، ۱۹۹۰). همان گونه كه پيش از اين بيان شد كاسنيز (۱۹۷۹) در اين باره معتقد است كه مزاح و خنده مي تواند حتي درماني مناسب براي بيماريهاي عفوني باشد. لابوت و همكاران (۱۹۹۰) در تحقيقي آزمايشگاهي به بررسي نقش مزاح و خنده و تأثير آن بر وضعيت ايمونوگلوبين بدن پرداخته اند. نتايج نشان داد صرف نظر از ميزان خنده ابراز شده، حركات خنده آور مزاح گونه، سيستم ايمني بدن را بهبود مي بخشد.
مزاح و عملكرد تحصيلي
نقش مزاح در ساير حيطه هاي روان شناسي نيز مورد توجه قرار گرفته است. اخيراً به كنش مؤثر مزاح در طرح و برنامه ريزي مواد درسي و آموزشي عنايت شده است. ديكسون (۱۹۸۰) و كيوپر و همكاران (۱۹۹۲) معتقدند كه مزاح در نگهداري حافظه و قدرت يادآوري آن تأثير مثبت دارد. بر اين اساس جانسون (۱۹۹۰) اعتقاد دارد كه مي توان از مزاح در طراحي آموزش متون درسي استفاده كرد. او در پژوهشي نتيجه مي گيرد كه كاربرد مواد و محتويات آموزشي به همراه مزاح به افزايش درك مطلب و نيز افزايش ميزان يادآوري و نگهداري منجر مي شود و لذا ميزان استعدادهاي ذهني را بهبود مي بخشد. در همين رابطه گفتني است كه ارتباطهاي بين مزاح و خلاقيت گزارش شده است. به طور نمونه، مازلو (۱۹۷۲) معتقد است كه يكي از خصوصيات بارز افراد خود شكوفا، شوخ طبعي غيرخصمانه و فلسفي است. تلقي افراد خودشكوفا از مزاح، پيوستگي نزديكي با فلسفه دارد، به گونه يي كه بذله گويي هاي آنها را مي توان مزاحهاي واقعي ناميد. هيلگارد ، اتكينسون (۱۹۶۲) همبستگي آماري معناداري بين ميزان خلاقيت و درجه بذله گويي در دانش آموزان يك دبيرستان گزارش مي دهند.
نقش درماني مزاح از ديرباز مورد توجه بوده است. همان گونه كه ذكر شده، پزشكان باستان مزاح را نتيجة تعادل اخلاط بدن دانسته اند و نيز آن گونه كه كوسنيز (۱۹۷۹) نشان داده است، در درمان بيماريهاي خاصي مي توان از مزاح استفاده هاي كارآمد كرد. آرتور ، كريستين و سونيا (۱۹۸۷) معتقدند براي بيماران افسرده، مزاح نوعي روش مناسب و موفق جهت بازيابي حالت تعادل خلق است. آلپورت (۱۹۵۰) و فرويد (۱۹۱۶ نيز بر كنشهاي درماني مزاح تأكيد كرده اند و ساراسون (۱۹۸۷) مزاح را در مواردي بهترين دارو مي دانند. بسياري از روان درمانگران بر نقش درماني مزاح تأكيد كرده اند (براي مطالعة پيرامون نقش لطيفه و شوخي در فرآيند روان درماني به هاشميان، ۱۳۶۹؛ مراجعه كنيد). لوين (۱۹۷۷) به دو هدف عمده مزاح در روان درماني اشاره كرده است: ۱) از آن جا كه مزاح موجب لذت و سرور مي شود لذا به مثابه يك شيوة درماني، طريق قابل پذيرش جهت لذت بردن در بسياري از امور ناگوار است. ۲) مزاح ممكن است موجب ارتباط بين فرد و افرادي شود كه بيمار از آنها ناراحتي و نگراني دارد. اخيراً اسپر (۱۹۹۰) نشان داده است كه مزاح يك شيوة درماني بسيار مؤثر در مراقبت از آشفتگيهاي رواني، دوران سالخوردگي و كهولت است. او در اين باره اعتقاد دارد كه افراد سالخورده نسبت به ساير افراد به مراتب بيشتر از مزاياي درماني و مراقبتي مزاح بهره مند مي شوند.
گفته شد كه عمده ترين نقش مزاح از نظر روان شناسان تأثير آن در مواجهه، مقابله و سازگاري با استرس است. علي رغم اين اعتقاد كه مزاح كنش تعديلي در برخورد با استرس دارد، با اين حال كمتر توصيف و تبييني پيرامون نحوه اين فرايند وجود دارد. ادامه اين نوشتار، تبييني روان شناختي از اثر تعديل گر واسطه اي مزاح را ارائه مي دهد، كه براساس فرمول بنديهاي مدلهاي شناختي استرس و به ويژه مدل تعاملي استرس تدوين شده است.
لازاروس (۱۹۶۶) در فرمول بندي مدل مشهور خويش از استرس، بر اين باور است كه رابطه بين فرد و عامل استرس زا و محيط ارتباطي پوياست و محرك فشارزا تنها زماني استرس آور است كه شخص آن را چنين ارزيابي كند (لازارويس و فالكمن ، ۱۹۸۴؛ ۱۹۸۴). بدين ترتيب در اين ديدگاه هيچ محرك محيطي ذاتاً استرس آور نيست، مگر اين كه فرد آن را در مقابله با توانائيهاي خود، چنين ارزيابي كند. براساس نظرات لازاروس، ارزيابي و مقابله دو ركن عمده در فرايند استرس محيط و فردند. اين ارزيابي، فرآيند شناختي است كه در مراحل اوليه و ثانويه صورت مي گيرد. ارزيابي اوليه در اين برخورد با عامل استرس زا صورت مي گيرد و فرد محرك برحسب شدت، ميزان و نوع استرس زايي آن مورد ارزيابي قرار مي دهد آن را عاملي آسيب زا، تهديد كننده يا هماورد جويانه (چالش گرانه) ارزيابي و ادراك مي كند. بديهي است محركي كه چالش گر و هماوردجو ارزيابي شود، كمتر استرس زاست تا عاملي كه آسيب زا و تهديد كننده ارزيابي مي شود. ارزيابي ثانويه، در واقع نوعي (خودارزيابي) است و در آن فرد براساس ارزيابي اوليه به برآورد بررسي توانايي هاي خود جهت مقابله با عامل استرس زا مي پردازد به اين ترتيب فرايند ارزيابي شناختي به مثابه تعديل كنندة استرس است (لازاروس، ۱۹۹۶؛ فالكمن، ۱۹۸۴؛ لازاروس و فالكمن، ۱۹۸۴). فرايند مقابله به عنوان دومين ركن در نظريه لازاروس، به تلاشها، راهبردها، رفتارها و شيوه هايي اطلاق مي گردد كه فرد به منظور كسب مهارت و تسلط بر محيط و كاهش يا تحمل مشكلات و تبعات پديد آمده توسط محرك استرس زا به كار مي برد. راهبردهاي مقابله اساساً يا مشكل مدار يا هيجان مدارند كه انتخاب نوع آن بستگي به عوامل و شرايطي است كه بحث پيرامون آنها از حوصله اين مقاله بيرون است. نكته جالب توجه در اين فرمول بندي آن است كه عوامل شخصيتي و موقعيتي ويژه اي مي توانند هم بر مرحله ارزيابي و هم بر فرايند مقابله تأثير گذارند و باعث تعديل يا تشديد اثر استرس شوند. تري (۱۹۹۱) از جمله به نگرشها و اعتقادات افراد، باور فرد به قابل كنترل بودن موقعيت و محرك استرس زا، عزت نفس شخص، اهميت حادثه و محرك استرس زا، حمايتهاي اجتماعي و ميزان فاصله هيجاني و عاطفه ايي كه فرد مي تواند از محرك فشارزا و موقعيت بگيرد، اشاره مي كند. محققان نشان داده
این ها فقط بخشی از متون این مقاله و تحقیق و پروژه به صورت پراکنده و ناقص می باشد ، برای دانلود تحقیق ، دانلود مقاله ، دانلود پروژه به صورت کامل لطفا آن را خریداری نمایید. ( بالای صفحه )
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.