تاریخ انتشار | 14 ژوئن 2021 |
---|---|
فرمت فایل | قابل ویرایش – ورد – word |
تعداد صفحات | 54 صفحه |
در این پژوهش ما به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و هوش شناختی پرداختیم با این سؤال که آیا بین هوش شناختی و هیجانی رابطه وجود دارد؟
جامعه انتخابی ما مرکز پیش دانشگاهی دخترانه اسماعیل پور طرقی بود که از این جامعه یک نمونه صدنفری انتخاب کردیم. روش آزمایشی ما روش همبستگی بود که با استفاده از دو آزمون هوش هیجانی باران و هوش ریون بزرگسالان روی نمونه مورد نظر اجرا شد. ابتدا دانش آموزان سنین ۱۷-۱۸ ساله را جدا کردیم و از این تعداد به صورت تصادفی ۱۰۰ نفر انتخاب کردیم و بعد آنها را به گروههای ده تایی تقسیم کردیم و دو آزمون نامبرده را روی تک تک این گروهها به صورت جداگانه به اجرا درآوردیم. در تجزیه و تحلیل دادهها نیز از فرمول T استفاده کردیم.
در نهایت نتیجهاي که به دست آوردیم این بود که هیچ رابطه معناداری بین دو هوش شناختی و هیجانی وجود ندارد. در واقع متوجه شدیم که این دو هوشبهر مستقل از یکدیگرند و نمی توان گفت فردی که هوش شناختی (IQ) بالایی دارد حتماً هوش هیجانی (EQ) بالایی نیز خواهد داشت.
هوش چیست؟ همان استعداد است؟ قوه ابتکار است؟ قدرت یادگیری است؟ تعریفهاي متنوعی از هوش شده است. در واقع در تعریف واژه هوش اتفاق نظر میان روانشناسان وجود ندارد و برای تعریف آن از ویژگی هایش استفاده ميشود هنگامی که هوش مورد مطالعه قرار ميگیرد خود هوش نیست بلکه رفتار یا عملکرد هوشمندانه است. در مفهوم هوش استعداد فکری بنیادینی وجود دارد این استعداد فکری توان داوری است و ميتوان آن را « حس خوب » « حس علمی» و استعداد فکری فرد برای تطبیق با محیط نامید. بنابراین خوب داوری کردن، خوب درک کردن و خوب استدلال کردن فعالیتهاي اساسی هوش اند. همان طور که ملاحظه ميشود تعریف هوش به اندازه کافی روشن نیست بدیهی است که سمت بخشی دقیق آن نیز به آسانی میسر نخواهد بود.
آزمونهاي متنوعی برای سنجش هوش شناختی ابداع شده است که هر کدام نقاط مثبت و منفی مخصوص به خود دارند. آن چه در این راستا مشخص است این است که هوش شناختی که به طور صنعتی با هوش بهر مشخص ميشود ميکوشد بی آن که به سایر جنبههاي شخصیت و رفتار توجه کافی داشته باشد استعداد افراد را برای درک یادگیری یا داوری تفکر منطقی حل مسایل و امثال آن مورد ارزشیابی قرار دهد. به سخن دیگر نباید تنها به تشخیص حدود تواناییها یا ناتواناییها با ناتوانیهای شناختی افراد اکتفا شود بلکه لازم است برآورد قابل قبولی نیز از حدود تواناییها یا ناتواناییهاي اجتماعی وی داشته باشیم تا بتوانیم به گونهاي قابل قبول جای او را روی پیوستاری از کمترین میزان توانشی ذهنی تا بالاترین آن مشخص کنیم. هوش هیجانی آن بعدی از توانمندیهاي فرد را اندازه ميگیرد که در آزمونهاي هوش شناختی قابل ارزیابی نیست.
هوش غیرشناختی ابعاد شخصی هیجانی اجتماعی و حیاتی هوش را که اغلب بیشتر از جنبههاي شناختی آن در عملکردهای روزانه مؤثرند مخاطب قرار ميدهد هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران، خودشناسی و دیگرشناسی، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد. پیتر سالوی ضمن اختراع اصطلاح سواد هیجانی به پنج حیطه در این مورد اشاره ميکند.
بر اساس مطالعات دانیل گلمن در بهترین شرایط همبستگی اندک بین هوش شناختی و برخی از ابعاد هوش هیجانی وجود دارد. وی اظهار ميدارد که هوش شناختی تنها ۲۰ درصد از موفقیتها را باعث ميشود و ۸۰ درصد از موفقیتها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیتها در گرو مهارت هایی است که افراد با ضریب هوش بالا و همچنین موفقیت غیرمنتظره افراد دارای هوش متوسط را تعیین ميکند. یعنی افرادی با داشتن هوش شناختی متوسط و هوش هیجانی بالا خیلی موفق تر از کسانی هستند که هوش شناختی بالا و هوش هیجانی پایین دارند.
هوش هیجانی مبحثی تقریباً جدید است در دنیای روانشناسی و به طور تخصصی تر در دنیای مباحث مربوط به تواناییهاي ذهن به همین خاطر بر آن شدیم که درباره این موضوع و رابطه اش با هوش شناختی به تحقیق بپردازیم هوش هیجانی به این دلیل عنوان شده است که دارای نگرش عملی و کاربردی سرشاری است که با معیارهای محدود قدرت منطقی ذهن قابل اندازه گیری نیست. هوش شناختی یا همان IQ جنبههاي شناختی و منطقی ـ انتزاعی هوش را اندازه ميگیرد ولی هوش هیجانی یا EQ قسمتی از هوش انسانی است که نشانگر مهارتهاي درونی و ارتباطی است.
در واقع هوش هیجانی کنترل تکانه انگیزش یک مهارت سطح بالا بوده که هیچ گاه در آزمونهاي هوش شناختی قابل اندازه گیری نمی باشد. حال سؤالی که اینجا مطرح ميشود این است که آیا بدین هوش شناختی و هوش هیجانی رابطهاي است؟ آیا ميتوان گفت فردی که دارای هوش شناختی بالایی است هوش هیجانی بالایی نیز دارد؟
یک موفقیت بزرگ معمولاً نیازمند سطح خاصی از هوش شناختی و به خصوص هوش هیجانی است فردی که قادر است هیجانات را درک کند به عبارت دیگر درک معانی آنها و این که چطور خمیره شان با هم منرجع ميشود و چطور در طول زمان رشد ميکنند حقیقتاً با گنجایش فهم حقایق بنیادی طبیعت بشری و روابط بین فردی ما نویس ميشود مورد تمبید قرار ميگیرد افرادی که دارای هوش هیجانی بالا بوده به طور منظم با حالات
بی ثباتی خلقی مواجه شده و بر آنها فائق ميآیند و این نیازمند فهم قابل توجهی از خلقیات ميباشد. (هوش هیجانی و هوش عمومی ۱۳۸۵)
این ها فقط بخشی از متون این مقاله و تحقیق و پروژه به صورت پراکنده و ناقص می باشد ، برای دانلود تحقیق ، دانلود مقاله ، دانلود پروژه به صورت کامل لطفا آن را خریداری نمایید. ( بالای صفحه )
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.