مقاله ، تحقیق رشته علوم انسانی و رشته حقوق در خصوص حقوق مدنی
تاریخ انتشار | 27 اکتبر 2018 |
---|---|
تعداد صفحات | 160 صفحه |
فرمت فایل | word (ورد) – قابل ویرایش |
مقاله ای در خصوص حقوق مدنی ۱ که مناسب رشته حقوق و علوم انسانی می باشد.این مقاله کاملترین مقاله در مورد حقوق مدنی ۱ می باشد که در ۱۶۰ صفحه تنظیم و نوشته شده است.و شامل موضوعاتی از قبیل تقسيمات حقوق،منابع حقوق،قلمروقانوندرمكان،عرف،رويه قضايي،حقوق فردي،اموال،تقسيمات اموال،اموال غير منقول و….که در ادامه عناوین بصورت کامل قابل مشاهده می باشد.
۱ـ حقوق جمع حق و حق در اصطلاح عبارتست از ”امتيازي كه شخص در جامعه معين دارد”. حقوق در اين معني به حقوق فردي تعبير ميشود. در مورد عناصر تشكيل دهنده حق در صفحات بعد توضيح داده خواهد شد.
۲ـ حقوق اصطلاحاً ”عبارتست از” مجموعه قواعدي كه تنظيم كننده و حاكم بر روابط اشخاص در جامعه معين ميباشد. حقوق در اين مفهوم به حقوق ذاتي به لحاظ آنكه قطع نظر از افراد جامعه مطرح ميگردد تعبير ميشود. حقوق فردي ملازم با حقوق ذاتي ميباشد. در نتيجه قواعد تنظيم كننده روابط افراد در جامعه كه اختصاراً قواعد حقوقي يا قانون ناميده ميشود براي افراد اختيار و توانائي تحصيل اراده خود به ديگران و الزام ديگران به رعايت آثار اين اراده (اعمال حق) ايجاد ميگردد.
در فقه اصطلاح خاص و عام در مورد حق بكار گرفته ميشود در مفهوم خاص ”حق، قدرت هر انسان برابر قانون برانسان ديگر يا بر مال (مادي يا معنوي) و يا بر هر دو ميباشد” و در مفهوم عام ”حق، چيزي است كه شارع وضع كرده است”. به عبارتي ديگر حقوق در معني اخير وجدان و اراده عاليه جامعه (در مفهوم مورد نظر مكاتب مختلف) است كه در عمل جانشين وجدان و اراده افراد همان جامعه ميگردد. و يا به بياني ساده حقوق قاعده الزامي و يا مجموعه چنين قواعد ميباشد. حقوق در اين معني را حقوق عيني يا حقوق خارجي (نسبت به شخص) نيز ناميدهاند. رشتههاي مختلف حقوق از جمله حقوق مدني، حقوق تجارت، حقوق اساسي، حقوق بينالملل از جمله مصاديق اين معني است.با عنايت به توضيح فوق ميتوان گفت قاعده حقوقي آن چنان قاعدهاي است كه بر اعمال اشخاص از اين جهت كه در جامعه زندگي ميكنند حكومت مينمايد و اجراي آن از طرف قوه حاكمه تضمين ميشود. از جمله ويژگيهاي قاعده حقوقي كليت و عموميت، الزام آور بودن و بالاخره تضمين دولت در مرحله اجراي آن ميباشد.
در مورد مبنا و هدف قواعد حقوقي اختلاف نظر به حدي است كه ميتوان گفت در هيچيك از مسائل اجتماعي اين چنين بحث به ميان نيامده است بنظر گروهي مبناي قواعد حقوقي عدالت است و لذا الزام به اجراي قواعد حقوقي هنگامي است كه اين قواعد منطبق بر عدالت باشد. در مقابل دستهاي براين عقيدهاند كه مبنا قدرت حكومت ميباشد، بدون توجه به هدف كه ميتواند نظم جامعه يا اجراي عدالت باشد. گروه اول معتقد به وجود قواعد طبيعي ميباشند كه هر حكومتي ملزم به كشف آنها است. گروه دوم حقوق را متغير و ناشي از وضع حكومت و سير تاريخي هر جامعه ميدانند.
درباره هدف نيز بطور كلي دو طرز فكر عمده وجود دارد. يكي از اين طرز فكر معتقد به اصالت فرد در جامعه ميباشد. طرز فكر ديگر معتقد بر آن است كه عنايت و هدف حقوق اجتماع و عدالت اجتماعي است و وظيفه حقوق در درجه اول تامين آرامش، نظم و رفاه جامعه ميباشد.
در كتب حقوقي اصطلاحات ”حقوق فطري” و ”حقوق موضوعه” يا حقوق وضعي ”ملاحظه ميشود مستفاد از حقوق موضوعه مجموعه قواعدي است كه از طرف مقام صلاحيتدار وضع شده و با لحاظ تضمين قواي عمومي حاكم بر روابط اشخاص در جامعه معين ميباشد. منظور از حقوق فطري مجموعه قواعد حقوقي ثابت و لايزال است كه در طبيعت و نهاد اشياء وجود دارد و نظام طبيعت مبتني بر آنها است. اين قواعد را بياري عقل ميتوان استنباط نمود و بصورت قانون درآورد. جوامعي كه موفق به كشف و وضع اين قواعد شوند از رشد و تكامل برخوردار خواهند بود.
طرفداران اين نظر حقوق فطري را سرچشمه حقوق موضوعه ميدانند. ريشه اين اعتقاد در نوشته فلاسفه يونان و روم مشاهده ميشود. در قرن هيجدهم ميلادي با رشد نظرات مخالف و ظهور فردگرائي كه حد حقوق را حد تراضي فرد (قرارداد اجتماعي) ميدانست نظريه حقوق فطري مورد انتقادات شديد مخالفين قرار گرفت و اعتبار خود را از دست داد به نحوي كه دستهاي منكر وجود چنين قواعدي شدند. از آنجا كه قبول نظريه حقوق فطري منجر به قبول بي چون و چراي اراده حكومت ميشد، متاخرين با تغيير در اين نظريه تا حدي آنرا منطبق با عقايد طرفداران مكتب تاريخي نمودند.
طرفداران مفهوم جديد حقوق فطري برخلاف اسلاف خود تنها به معدودي قاعده تغيير ناپذير و عدم ثبات اين قواعد در دورانهاي مختلف عقيدهدارند و حتي گروهي از آنان همان حس عدالتخواهي را پايه حقوق فطري ميدانند. به هر تقدير در باب حقوق فطري اختلاف نظر فاحش ميان صاحب نظران ملاحظه ميشود.
عليرغم ايرادات عنوان شده عليه طرفداران حقوق فطري بنظر ميرسد قواعدي عام و تغييرناپذير كه در همه زمانها و مكانها معتبر ميباشد وجود دارد كه حكم اصول ثابته را يافته است نظير احترام قول، قوه الزامي قراردادها، لزوم رفع خسارت از شخصي كه بدون سبب از شخص ديگر زيان ديده است و عطف بماسبق نشدن قانون. از اين گذشته در هر عصر و زمان عقايد و آرائي وجود دارد كه كمال مطلوب حقوقي همان عصر ميباشد و مجموعه آنرا ميتوان حقوق فطري آن عصر دانست. توضيح اخير اجمالاً بيان نظريه جديد حقوق فطري ميباشد.
مكتبهاي تاريخي و تحققي ضمن مخالفت با قواعد آرماني و برتر از حقوق موضوعه براين عقيدهاند كه مشاهده زندگي اجتماعي نشان دهنده آنستكه قواعد حاكم بر جامعه يكسان نميباشد لذا حقوق فطري موضوعيت ندارد.
برخلاف دانشمندان مسيحي كه اعتبار قواعد حقوق فطري را به لحاظ بداهت اين قواعد ميدانستند. حقوق فطري را در مقايسه با اصول مورد قبول در مذهب اماميه ميتوان مرادف با مستقلات عقلي و يا اموري كه عقل انسان جدا از احكام شرع بر آن حكم ميكند دانست. نظير لزوم اداي دين يا رد وديعه.
این ها فقط بخشی از متون این مقاله و تحقیق به صورت پراکنده و ناقص می باشد ، برای دانلود تحقیق ، دانلود مقاله به صورت کامل لطفا آن را خریداری نمایید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.