تاریخ انتشار | 29 دسامبر 2020 |
---|---|
تعداد صفحات | 114 صفحه |
فرمت فایل | ورد – word قابل ویرایش |
یکی از چالش برانگیزترین مشاهدات در بازارهای مالی این است که بر خلاف فرضیه بازار کارا، بازده سهام عادی در بازدههای زمانی مختلف دارای رفتار خاصی میباشد و میتوان با بکارگیری راهبرد سرمایه گذاری متناسب با افق زمانی مورد نظر، بازدهی بیشتر از بازده بازار بدست آورد. هدف این پژوهش بررسی سودآوری استراتژی سرمایهگذاری معکوس و ارزيابي اثر عوامل بازار، اندازه شرکت و ارزش دفتری به ارزش بازار بر روي بازده می باشد. اين تحقیق طي دوره زماني ۱۳۸۳تا۱۳۹۰میباشد. نتايج حاصل از فرضيه ها نشان میدهد، استراتژي معکوس در بازه هاي زماني مورد نظر در بورس اوراق بهادار ایران سودآورخواهد بود. همچنین نتایج بدین گونه است که بین متغير مستقل عامل اندازه و ارزش دفتری به بازار و عامل بازار و استراتژی معکوس رابطه معنیداری وجود دارد.
مقدمه
در نظریه بازار کارا فرض بر این است که سرمایهگذاران اطلاعات منتشر شده شرکتها را به سرعت و به درستی دریافت کرده و بر اساس آخرین اطلاعات، راهبردهای معاملاتی خود را شکل میدهند و به همین علت این اطلاعات، به سرعت در قیمت سهام شرکت جذب میشود. ضمناً واکنش سرمایهگذاران به اطلاعات عقلایی بوده و این عقلانیت هم بر سرعت جذب اطلاعات و هم بر نحوه تحلیل سرمایهگذاران از اطلاعات منتشر شده اثر میگذارد، به همین علت فرصتهای آربیتراتژی به سرعت از بین رفته و قیمتهای تعادلی جدید شکل میگیرند. درک روانشناسی سرمایهگذاران پایه و اساس سرمایهگذاری رفتاری است. اگر تصمیمگیری سرمایهگذار قابل پیشبینی باشد پس بازار سهام قابل پیشبینی میشود.
بدین معنا که سرمایهگذارانی که نحوه عملکرد بازار سهام را میدانند بدون تحمل ریسکی به بازده مورد نظر دست مییابند. هر سرمایه گذار در بدو ورود به بازار سرمایه به دنبال دستیابی و بهکارگیری راهبردهایی است که بتواند بر بازار پیروز شود و بازدهی اضافی کسب نماید. در مقابل تئوری نوین مالی و جوهره اصلی آن یعنی فرضیه بازار کارا بر این اعتقاد است که نمیتوان بر بازار پیروز شد و بازدهی بیش از متوسط بازار حاصل کرد. در این پارادایم ادعا میشود که هیچ گونه روندی در قیمت و بازدهی بازار وجود ندارد و نمیتوان از روندهای بازار سود اضافی کسب نمود. درحال حاضر، در بازارهای سرمایه دنیا، دو راهبردی که برای معامله مورد استفاده قرار می گیرند، راهبردهای توالی و معکوس میباشند. این راهبردها همیشه به عنوان تحلیل تکنیکال معروف بودهاند و امروزه در حال تایید گرفتن از سرمایه گذاران بنیادگرا و حتی جوامع آکادمیک میباشند.
در این فصل ضمن بیان مقدمه، بیان مسأله، اهمیت وضرورت پژوهش، اهداف پژوهش، قلمرو پژوهش، فرضیههای پژوهش و متغیرهای پژوهش ارائه گردیدند و در پایان روش جمع آوری اطلاعات وروش آزمون فرضیههای پژوهش و تحلیل اطلاعات پرداخته می شود.
ساختار تحقیق
در فصل اول تحقیق، کلیات تحقیق مد نظر قرار می گیرد.
در فصل دوم، ابتدا ادبیات موضوع بررسی می شود. سپس تحقیقات خارجی و داخلی مرتبط با موضوع ارایه می شود.
در فصل سوم، روش اجرای تحقیق تشریح می شود. متغیرهای وابسته، مستقل و نحوه اندازه گیری آن ها به تفضیل بیان می شود. قلمرو تحقیق، جامعه آماری و نحوه اندازه گیری نیز در این فصل بیان
می شود. نحوه جمع آوری داده ها، تعریف مفاهیم، روش شناسی تحقیق، روش های آماری و آزمون فرضیه ها دراین فصل ارائه گردیده اند.
در فصل چهارم، یافته های تحقیق ارائه گردیده اند. آمار توصیفی در ابتدا ذکر شده است. سپس فرضیه ها و مدل رگرسیون هر فرضیه ارائه شده اند.
در فصل پنجم، در ابتدا خلاصه ای از تحقیق بیان شده و یافته های پژوهش عنوان شده اند و این نتایج با تحقیقات دیگر پژوهشگران مقایسه شده است. و نتایج دیدگاه محقق بیان گردیده است. سپس نتیجه گیری تحقیق ارائه شده و در پایان پیشنهادات محقق برای استفاده کنندگان و پژوهش های آینده در این زمینه ذکر شده است.
بازار سرمايه و نقش بورس اوراق بهادار در توسعه اقتصادي
منتقدين علم اقتصاد تا حدودي به طور طبيعي متعرض مبحث بورس اوراق بهادار بوده و به اهميت و تاثير آن در اقتصاد نپرداختهاند. در آثار آدام اسميت، از بورس اوراق بهادار سخني به ميان نيامده است. ديويد ريكاردو نيز كه خود از بركت شغل كارگزاري بورس به ثروت قابل توجهي رسيده بود از اين نهاد دنياي اقتصاد آزاد گفتگو نميكند. با ورود اقتصاد به دوره توليد انبوه، نقش بورس اوراق بهادار در اقتصاد چشم گيرتر ميشود به طوري كه امروزه اين جمله كه «بورس اوراق بهادار قلب اقتصاد است» واقعيتي انكارناپذير است. علماي اقتصاد، بورس اوراق بهادار را براي تأمين و تجهيز منابع مالي، حياتي ميدانند اصولاً اهميت وجود بازار متشكل سرمايه در ساختار اقتصادي هر كشوري بسيار احساس ميگردد چنانچه از طريق تشكيل يك چنين بازاري ضمن حصول اهداف اقتصادي كشور در مسائل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نيز تا حدود زيادي اثرات سودمند و قابل توجهي را ايجاد خواهد نمود و به اين ترتيب توجه به بورس و راه اندازي آن از ضروريات قطعي و لازمه حيات سالم اقتصادي هر جامعه محسوب ميگردد.
چرا كه براي توسعه اقتصادي يك كشور، سرمايهگذاري امري بسيار ضروري است و براي آنكه سرمايهگذاري صورت گيرد نخستين شرط، وجود سرمايه يا جمع آوري آن است و طبيعيترين منبع براي جمع آوري سرمايه هر كشور، پس انداز افراد آن جامعه است، اما پسانداز افراد الزاماً و به خودي خود به مصرف سرمايه گذار نميرسد و ممكن است بخشي يا قسمت مهمي از آن به صورت راكد و بلااستفاده باقیمانده بنابراین ميبايست تمهيدات و تدابيري اتخاذ گردد كه پساندازها به سوي سرمايه گذاري سوق داده شود و در اين زمينه، راههاي مقطعي براي جلب پساندازها به سوي سرمايه گذاري وجود دارد كه مهمترین و مناسبترین آن بورس اوراق بهادار است بورس در واقع محلي است كه در آن سرمايهگذار نظير موسسات صنعتي بازرگاني و حتي دولتها و شهرداريها و ديگر سازمانهای عمومي و خصوصي براي يافتن شريك در سرمايهگذاري يا گرفتن وام براي تأمين هزينههاي خود به آن مراجعه ميكنند و دارندگان پساندازها اعم از كوچك و بزرگ نيز ميتوانند با پاسخ گويي به اين تقاضاها سرمایهگذاري را ميسر سازند. به بيان ديگر توليد تابعي از عوامل گوناگون است.
كه سرمايه يكي از آنها به شمار ميرود اما هميشه اهميت تجهيز سرمايه به گونهاي بوده است كه عوامل ديگر را تحت تأثير خود قرار داده است. اين موضوع به ويژه در كشورهاي در حال توسعه از درجه اهميت بالاتري برخوردار است. زيرا از يك طرف منابع مالي به مقدار كافي در دسترس نيست و از سوي ديگر تجهيز اين وجوه محدود نيز به سمت بخش توليدي و صنعتي به دليل فقدان بازار هاي مالي براي تسهيل اين امر به راحتي انجام نميپذيرد. حال آنكه در اكثر كشورهاي پيشرفته صنعتي توسعه بخش مالي و به دنبال آن بازار سرمايه، موجباتي را فراهم ساخته تا بخش قابل توجهي از منابع مورد نياز بنگاههاي توليدي و اقتصادي از طريق ساز کار اوراق بهادار تأمين گردد
در كشورهاي در حال توسعه پراكندگي و نابساماني سپردهها به نحوي است كه سرمايهها به مسيرهاي بهينه هدايت نميشوند به منظور بهينهسازي مسير و گردش منابع مالي در اين اقتصادها لزوم تشكيل بازارهاي كارآمد و قوي احساس ميگردد. وجود بازارهاي مالي قوي و كارآمد همراه با سازمانهای مالي مناسب و فعال در اين بازارها از مهمترین عوامل موثر در افزايش سرمايهگذاري و در طي آن رشد و توسعه اقتصادي است.
ظهور وشکوفا شدن مالی رفتاری
طی دهه ۱۹۹۰ عمده مطالعات دانشگاهی از تحلیل هایی اقتصاد سنجی سری های زمانی قیمت ها، سودهای نقدی و عایدات به بسط مدل هایی که روانشناسی افراد را به بازارهای مالی ارتباط می دادند، سوق پیدا کرد.بدین صورت که محققین استثناها فراوانی را در بازارهای مالی پیش رو داشتند که مدل های نظری در قالب نظریه نوین مالی قادر به تبیین آن ها نبودند. بسیاری از سرمایه گذاران در گذشته به این نتیجه رسیده بودند که پدیده های روانشناختی نقش مهمی را در تعیین رفتار بازارهای مالی دارند.
با این وجود مطالعات رسمی ودانشگاهی در این حوزه طی دهه ۱۹۹۰ گسترش یافت. از مطالعاتی که تمرکز خود را در حوزه رفتاری فردی سرمایه گذاران قرار دادند می توان به مقاله اسلویچ (۱۹۷۲)دربارة برداشت نادرست افراداز ریسک و مقالات تیورسکی و کاهنمن (۱۹۷۴) و کاهنمن و تیورسکی (۱۹۷۹)دربارة تصمیمات شهودی و چارچوب های تصمیم در سال های ۱۹۷۴ و۱۹۷۹ که نقش بنیادی را در این زمینه داشتند اشاره نمود.
مالی رفتاری
مالي رفتاري پارادايم جديدي در بازارهاي مالي است، كه به تازگي ظهور يافته و در پاسخ به مشكلاتي است كه پارادايم مالي مدرن با آن روبه رو بوده است. به بيان ديگر به بحث در رابطه با برخي پديده هاي مالي مي پردازد كه در آنها نمايندگان كاملاً عقلايي نيستند.
مالي رفتاري شامل دو حوزه اساسي است: محدوديت در آربيتراژ و روانشناسي شناختي. محدوديت در آربيتراژ به اين امر مي پردازد كه تحت چه شرايطي نيروهاي آربيتراژ در بازار مؤثر و در چه مواقعي غير مؤثر خواهند بود. روانشناسي شناختي بيان مي دارد كه فرآيندهاي تصميم گيري انساني با توجه به برخي محدوديت هاي شناختي تحت تأثير قرار مي گيرد محدوديت در آربيتراژ خود شامل تئوري پيش نگري و روانشناسي شناختي شامل رفتارهاي شهودي مي باشد.
سرمايه گذاران منطقي در مقابل سرمايه گذاران عادي
فرضيه بازاركارا بيان مي كند، وقتي افراد خوش بين و غيرمنطقي يك سهام را مي خرند، سرمايه گذاران منطقي آن را فروخته و زماني كه افراد بدبين و غيرمنطقي سهمي رامي فروشند، سرمايه گذاران منطقي آن را مي خرند. در نتيجه، حذف كردن تأثير معاملات غيرمنطقي در قيمت بازار مؤثر است، در حالي كه نظريه مالي معمولاً نشان مي دهد كه سرمايه گذاران منطقي در خنثي كردن اثر سرمايه گذاران عادي موفق نيستند. از ديدگاه نظري دور از ذهن است كه سرمايه گذاران منطقي قدرت هدايت قيمت هاي بازار به ارزش هاي ذاتي را داشته باشند. براي مثال در يك مدل كه هر دوي معامله گران بازخورد وسرمايه گذاران منطقي وجود دارند، سرمايه گذاران منطقي ترجيح مي دهند كه به جاي تأثيرمعامله گران، بازخورد را كاهش داده و با خريدن جلوتر از معامله گران بازخورد آن را تقويت كرده و از آنها سبقت بگيرند.
جامعه آماری
مجموعه واحدهائي که حداقل در يک صفت مشترک باشند يک جامعه آماري را تشکيل مي دهند (خاکي ۱۳۷۸، ۴۶). جامعه این پژوهش شامل کلیه شرکتهای پذیرفته شده در بورس در طی سالهای ۱۳۸۳ الی ۱۳۹۰ میباشد.
راهبرد معکوس
یکی از راهبردهای سرمایه گذاری میباشد که همگام و همجهت با نوسانات بازار نمیباشد و بر این اصل استوار میباشد که روند نوسانات اخیر ادامه نخواهد یافت. در راهبرد معکوس توصيه ميشود، سهامي که در گذشته عملکرد خوبي داشته، به فروش رسد و سهامي که در گذشته عملکرد ضعيفي داشته، خريداري شوند. به عبارت ديگر توصيه ميشود سهامي خريداري گردد که در حال حاضر، بازار نسبت به آن سهم بسيار بدبين است و سهامي فروخته شود که بازار نسبت به آن بسيار خوشبين است.
این ها فقط بخشی از متون این مقاله و تحقیق و پروژه به صورت پراکنده و ناقص می باشد ، برای دانلود تحقیق ، دانلود مقاله ، دانلود پروژه به صورت کامل لطفا آن را خریداری نمایید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.